یه وقتا اینقد آدم زندگی ایش غمناک میشه


که دوس داره یکی یوهو بگه…کاااااات…عالی بود عالی…


خسته نباشین بچه ها…واسه امروز بسه!

 

کاش میتوانستم خاموش شوم


فناشوم


محو شوم


من از این روزگار خسته شده ام


از این لحظه هایی که حال مرا نمی فهمند و کند می گذرند بیزارم


من از تمام شایدها و بایدها متنفرم . . .

دیگر از این شهر…


میخواهم سفر کنم…


چمدانم را بسته ام…


اگر خدا بخواهد امروز میروم…


نشسته ام منتظر قطار…


اما نه در ایستگاه…


روی ریل قطار …